Thursday, December 28, 2006

بنویسید 9


بنویسید

در اینجا نشسته ایم ما
من و من را می گویم

یادها یمان را چونان نانی گرم می جویم
و در جامی بلورین
نوشداروی سهراب را
جرعه
جرعه
سر می کشیم

نعره های دلتنگی مان را
به رقص می کشیم
و در آن سوی چشمانمان
گاه
چشمه ای زلال
دهان می گشاید


بنویسید

دراین سرای همیشه سرد سبز
نیون ها نامشان
خورشید است

مذهب
نامش آزادی است،
کرکس ها
با صدای قناری آواز می خوانند
و دیگر گل نیست که خار می دهد
تمامی خارها به گل نشسته اند


بنویسید

دیگر فاصله ها
در انتظار فتح نیستند

خورشید
نمی آید
نبض نور
دیگر نمی زند
و زمین
پیوسته از اشگ
خیس می شود

بنویسید

ما در اینجا نشسته ایم

من و من

زمان از ما عبور می کند
و ابعاد هندسی تن ها مان
به منحنی هایی بی شکل بدل می شود

و در ما
هزاران من می خندد

و در ما
هزاران صدا می خروشد

و در ما
هزاران من می گرید

و در ما
هزاران مرثیه
سروده می شود


بنویسید

به نام انسانی که در من
پای بسته است
به نام ابلیسی که در شما
لجام گسیخته است
به نام اصل تنهایی
به نام اصل بیگانگی

به نام اصل نیستی در این همه هستی

بنویسید

0 Comments:

Post a Comment

<< Home